انتشارات صاد | به قلم سارا گریانلو بخوانید؛

داستانی از مواجهه انسان با فقر و کشف خویشتن

انتشارات صاد | به قلم سارا گریانلو بخوانید؛

داستانی از مواجهه انسان با فقر و کشف خویشتن

کتاب گاف نوشته سارا گریانلو است که توسط انتشارات صاد آن را منتشر کرده. این کتاب روایتی جذاب دارد که خواننده را با خود برای درک تجربیات متفاوت همراه می‌کند، تجربیاتی که فرصت ندارید آن را در دنیای حقیقی از سر بگذرانید.

داستانی از مواجهه انسان با فقر و کشف خویشتن

به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی، ارغوان و ایمان زن و شوهری جوان هستند که یک زندگی معمولی دارند، هر دو تدریس می‌کنند. ارغوان در یک مدرسه دخترانه تدریس می‌کند و با شاگردانش درگیر است،‌ ایمان هم در دانشگاه کار می‌کند. به پیشنهاد یکی از دوستان ایمان برای یک ان‌.جی. ‌او قرار می‌شود به محله‌های حاشیه‌ای شهر بروند و از خانواده‌ها اطلاعات جمع کنند، همین اتفاق دیدن فقر و زندگی‌های عجیب زندگی این آدم‌های معمولی را تغییر می‌دهد.

کتاب گاف روایتی جذاب دارد و شما را با خود همراه می‌کند و کمک می‌کند روایتی جذاب را دنبال کنید.

بخشی از کتاب گاف
_ خدایی. چون ما اینجا از همه بدبختریم. کمیته یَم آمده، بهزیستی یَم آمده؛ همه گفتن ما از همه بدبختریم. خودِت بیا؛ سقف خانه‌مان داره مِریزه.

انگار که هر چیزی می‌تواند در این دنیا یک امتیاز باشد. حتّی بیشتر بدبخت‌بودن. آن‌طور که او می‌گفت انگار قبلاً با اهالی مسابقه داده و برتری بلامنازع خود را در بدبختی به همه اثبات کرده بوده و حالا باید جایگاهش را در جدول رده‌بندی حفظ می‌کرد. من اگر جای او بودم، دنبال خیّر نمی‌آمدم چون حتّی ذره‌ای کمک هم می‌تواند رکورد را از چنگم درآورد.

خیلی دوست داشتم اسمش توی لیست باشد، برویم خانه‌اش و ببینم این رکورددار، چه جنس بدبختی‌هایی را دور خودش جمع کرده و از آن بیشتر دوست داشتم بدانم فکر می‌کند ما کی هستیم و چه کاری از دستمان ساخته است که این‌طور التماس‌کنان می‌خواهدمان. این القای حس مهم‌بودن آدم را می‌گیرد؛ مثل معجون کرهٔ بادام‌زمینی. هرچه بالاتر باشی فرودستت فرودستیِ بیشتری دارد و این کرنشش آدم را متوهّم می‌کند.

حدس می‌زدم پیش خودش گفته یا بخت و یا اقبال، شاید این‌ها همان درِ مخفی باشند.

همه معتقد به درِ مخفی هستند؛ لااقل در پستوهای ذهنشان، خیلی ناخودآگاه. درهای مخفی مثل همهٔ درهای معمولی است که آدم باز می‌کند، می‌رود تو، کاری انجام می‌دهد؛ چیزی می‌خورد، چیزی می‌پوشد و دوباره از همان در برمی‌گردد بیرون. قیافه‌اش درست مثل همان درهاست ولی از بین هزاران در که آدمیزاد باز می‌کند؛ یکی ممکن است درِ مخفی باشد. اگر بختت بگوید و یکی از این درهای مخفی که در دنیا جاساز شده به رویت باز شود، دیگر تمام است. می‌توانی بروی تو و دیگر هرگز برنگردی بیرون. می‌توانی صعود کنی به مرحله‌های بعد. مرحله‌های خیلی بعد. تفاوت اکثر آدم‌هایی که بالا رفته‌اند و کسی هستند و شهرتی به‌هم زده‌اند و مال و مکنتی دارند با آن‌ها که این‌طور نیستند، همین است. آن‌ها درِ مخفی را شانسی‌شانسی پیدا کرده‌اند. شاید هم خیلی گشته‌اند و به آب‌وآتش زده‌اند تا در را پیدا کنند؛ ولی به‌هرحال پیدا شده و باید سعی کنیم به هرکسی امتیاز احتمال بازشدن درِ مخفی را بدهیم و به کسی هم که درِ مخفی به رویش باز شده؛ «تهدید مردن!»؛ چون اگر از در گذشته باشی فقط مردن است که برایت تهدید محسوب می‌شود.

مرادی لیست را نگاه کرد. از بین لب‌هایی که به هم قفل شده بودند پوفی کرد و گفت:

«بریم ببینیم، اشکال نداره.» 

2025-01-27

تعداد بازدید: 115
ایران
آیکون توانخواهان

T

T